شب وقتی رفتم ظرفا رو بشورم بابام داشت سیستم تهویه هوا رو تعمیر میکرد. بعد از ظرفا در حالی که هی بغضم میگرفت، گفتم بابا میخواستم عذرخواهی کنم بخاطر صبح که عصبانی شدم.
بابام هم گفت: خواااهش میکنم، ناراحتی ما هم از شما واسه یه دقیقه س.
بعدش سریع رفتم توو اتاق روبرویی و کلی گریه کردم. بعدشم اشکامو پاک کردم و رفتم بالا.
اما دیشب بابام خیلی خوشحال بود. شوخی میکرد و معلوم بود حالش خوبه.
منم خیلی خوشحالم که معذرتخواهی کردم.
فائزه هستم،در سرزمین عجایب!...برچسب : نویسنده : gonbade-kaboodo بازدید : 139