فائزه هستم،در سرزمین عجایب!

متن مرتبط با «دل و جرعت» در سایت فائزه هستم،در سرزمین عجایب! نوشته شده است

نوستالژی

  • نوستالژیپنجشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۰۸ | 17 من همیشه عاشق یادگاری بودم. عاشق خاطره. عاشق نوستالژی. دلم میخواس از هر آدمی که توو زندگیمه یه خاطره‌ای رو برای خودم نگه‌ دارم. یا یه یادگاری. حتا یه وقتایی برای چند لحظه به صورت آدما خیره میشدم و سعی میکردم یه جایی از مغزم ثبتش کنم که یادم نره.از هر دسته گلی، یه دونه گل رو لای کتاب خشک میکردم. عکسای گوشیمو دوس نداشتم پاک کنم. یادگاری دوستامو نگه میداشتم توو کمدم. نه تنها خودم دفترخاطرات داشتم، بلکه یه دفترایی داشتم که دوستام برام تووش مینوشتن. کانال خصوصی تلگرام و وبلاگ نویسی و البته استوری هم که جای خود داشت...همیشه گوشه کتابام تاریخ میزدم، حاشیه کتابای دوستام یادداشت مینوشتم. یه مدت حتا، هرجا میرفتم یه برگ درخت میکندم توو کتابام میذاشتم. یکی از آخرین دفعه‌هایی که این کارو کردم شاید یه بلوط بود از جنگلای هیرکانی...که هنوز توو جیب لباس زمستونه‌م مونده فکر کنم. یه کاج داشتم حتا که وقتی دبیرستانی بودم از نیشابور آورده بودم.اما الان...امروز فهمیدم دلم نمیخواد دیگه...سعی کردم چیزایی که باعث میشن وقتی برمیگردم به خوابگاه، یادم به یه چیزایی بیوفته رو بریزم برن.زیاد مایل نیستم حتا به روزای خوبم فکر کنم. نمیدونم این زودگذره یا نه. ولی کاش اینجوری نمونم.مخروط کاجمو دور انداختم. فائزه فرزانه | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • میتونم

  • میتونمدوشنبه ۱۴۰۱/۰۷/۲۵ | 11 میتونم برای بغضت، همه چیمو داده باشممیتونم بخاطر تو، از نفس افتاده باشممیتونم دنیا رو حتا، با تو نادیده بگیرمتو رو یاد من نیاره، سمت خاطره نمیرممن هوای تو رو دارم، تو به فکر نفسم باشجز تو که چیزی نمیخوام، از همه دنیا بَسَم باش فائزه فرزانه | بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جوانه

  • بینهایت دلم برای کاشتن یه چیزی در خاک تنگ شده. گیاه باشه یا دونه یا هرچی نمیدونم...., ...ادامه مطلب

  • برای 99 آرزوی تازه میخواهم!

  •  امروز استوری گذاشتم تا خاطرات 98 رو دوستام برام بنویسن! میخواستم یه جمعبندی خوشگل از 98 بسازم! سالی که اتفاقات بدش، خوبیهاشو از یادمون برده بودن این روزا...با بیشتر خاطره ها از ته دل خندیدم.با بعضیاش, ...ادامه مطلب

  • حسودی

  • روز ثبت نام دانشگاه، وقتی دم سالن علامه جعفری! ایستاده بودم. متوجه سه تا خانم شدم که داشتن نزدیک در با هم صحبت میکردن.انگار مادر همکلاسیای من بودن. همه خوشحال بودن از اینکه دخترشون اونجا قبول شده. یکی, ...ادامه مطلب

  • زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت!

  • چقدرررر امروز خسته کننده بود و کاملا میتونم تصور کنم روزی رو که این پست رو از توو ارشیو میخونم و اصلا یادم نمیاد ذهنم سر چی اینقدددد درگیر بود.بله. خوبی وبلاگم برای من همیشه این بوده که همه چیو از دور, ...ادامه مطلب

  • رفیق من، سنگ صبور غم هام!

  •  گفت  من اهل هندونه دادن و نوشابه باز کردن نیستم، خودت میدونی در تو ضعف ببینم میزنم صورتتگفتم قول؟گفت  قول بوده، هست و خواهد بود! گریه رو که شوخی کردی؟گفتم  نه الان توو اون حالتم که چشام پر اشکه ولی خ, ...ادامه مطلب

  • رئالیسم و تعلیم و تربیت!!!

  • ماجرای امروز هم اینشکلی بود کهههه، دیشب استاد فلسفه توو گروه واتساپ یهو گف نمره فعالیت در نظر گرفته برای مبحث مکتب ریالیسم و تعلیم و تربیت. و همکلاسی ها، یه جوری جوابشو دادن و گفتن نمیتونیم که دلم برا, ...ادامه مطلب

  • آرزوهای بر باد رفته!!!

  • امروز وقتی با طاهره داشتیم ظرفای شامِ مهمونِ عزیز دیشب رو میشستیم به طاهره گفتم: وای طاهره شاید باورت نشه ولی کاملا اینکه میگن مامان بابا ها میخوان هرچی خودشون نشدن رو توو بچه هاشون ببینن دررررک میکنم, ...ادامه مطلب

  • پست موقت

  • چقدر با به زبون آوردن نقطه ضعف ها، موافقین؟؟؟ بنظرتون نقطه ضعف هامون باید همیشه مثل یه راز، خصوصی و سر به مهر بمونه یا بهتره جای زخم هامونو به هم دیگه نشون بدیم؟ من همیشه نگفتنش رو ترجیح داده ام...هربار اتفاقی دستش به زخم های ترمیم نشده میخوره، نفس عمیق میکشم و با تمام وجود خودم رو کنترل میکنم که نگم به اونجا دست نزن زخمه... چون عمیقا میترسم از اینکه یه روز، بدونه چه حالی میشم و باز انجامش بده. میدونم این ترس یعنی عدم اعتماد. عدم اعتمادی که سالهاست با منه. چیکار کنم؟, ...ادامه مطلب

  • پس کوچه 3

  • امروز توو مسیر برگشتن از کلاس موسیقی با سه تا پیر زن رو برو شدم. به اولی سلام کردم. گفت بفرما بفرما! تشکر کردم،با تعجب به سازم نگاه کرد و گفت: قمقمه س؟گفتم نه:) سازه. گفت میدونم دومی دم یه مغازه نشسته, ...ادامه مطلب

  • مامان واقعگرا، مامان آرمانگرا

  • دختره میگفت: بررسی از مرجع بررسی از مرجع مامان طبق کپی رایت طبق کپی رایت م میگه حتا اگه سر سفره نون نباشه ولی عشق باشه، ادم میتونه همه چیو تحمل کنه.من خیلی فکر کردم به بررسی از مرجع بررسی از مرجع مامان طبق کپی رایت طبق کپی رایت ش. مامان من اینطوری فکر نمیکنه. من خودمم اینطوری فکر نمیکنم.به این فکر کردم که حتا, ...ادامه مطلب

  • ای روز های خوب که در راهید

  • ای روز های خوب که در بررسی از مرجع راهید طبق کپی رایت از پشت لحظه ها به درآیید برای هزارمین بار از تون خواهش میکنم از پشت لحظه ها به در آیید از پشت لحظه ها به در آیید لطفا اگه امکانش هست..., ...ادامه مطلب

  • میدونی منظورم چیه؟!

  • یه مدتیه یه تکه کلام خیلی مزخرف رو خیلی زیاد بین حرفام به کار میبرم.وقتی دارم حرف میزنم هی از طرف مقابلم میپرسم:" بررسی از مرجع میدونی طبق کپی رایت بررسی از مرجع منظورم طبق کپی رایت چیه؟" وای خیلی روو اعصابمه. و تازه قسمت بدتر اش هم اینه که از این عبارت د, ...ادامه مطلب

  • نوشته های بی سر و ته یک روز ابری. وقتی از ذوق به خود می پیچیدم:))

  • من ترجیح میدم نشونه ها رو، حتا اگه کوچیک باشن، باور کنم و قلبا بهشون اعتماد کنم.من دوس دارم با هر چیز زیبای کوچکی که منو به یاد اون زیبایی بزرگ میندازه ذوق کنم. من دوس دارم لبخند بزنم و امیدوار باشم. برام مهم نیس ساده و بی فکر بنظر برسم. اصلا دوس دارم ساده و بی فکر باشم. دوس دارم ساعت ها به ارزو هام فکر کنم و اسم کارو تلف کردن وقت نمیذارم حتا اگه بهشون نرسم., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها